سفر به روستای زیبای لاویج
هانیای عزیزم سلام و صبح بخیر قدرت خدا رو شکر... واقعاً ما آدما چه موجودات عجیبی هستیم و خیلی وقت ها چشمامون رو روی زیبایی های طبیعت می بندیم و از این همه روزمرگی که توی زندگی هامون اتفاق می افته شکایت و ناله می کنیم ... آخه یکی نیست بگه ای بنده خدا پا شو ساک سفر رو ببند و بزن به دل این کوه و بیابان و طبیعت تا ببینی خدا برات سنگ تموم گذاشته... دقیقاً مثل کاری که ما کردیم و حسابی هم بهمون خوش گذشت. درسته کمی شرایط سخت بود ولی به تحملش می ارزید... ماجرا از اینجا شروع شد که... همه در جریان هستند که ما به قصد رفتن به تهران و دیدار با خانواده عازم سفر شدیم. اگه از شیرین کاری ها و شیطنت های هانیا خانم توی ماشین بگذریم و از این قضیه که چه بلاه...
نویسنده :
آرزو
7:00